دستگویش اصفهانی تکیه ای: das(s) طاری: das(s) طامه ای: das(s) طرقی: das(s) کشه ای: das(s) نطنزی: das(s)
دستفرهنگ انتشارات معینافشاندن ( ~. اَ دَ) (مص ل .) 1 - رقص و پایکوبی کردن .2 - صرفنظر کردن ، دست برداشتن .
کفچهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده=کفگیر= کفچه کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] گرد کردن به شکل کفچه: ◻︎ تا شکمی نان دهنی آب هست / کفچه مکن بر سر هر کاسه دست (نظامی۱: ۵۰).
دیگدانلغتنامه دهخدادیگدان . (اِ مرکب ) دیگپایه . ظرف دیگ . (غذا).مانند گلابدان که ظرف گلاب است . (از آنندراج ذیل دیگپایه ). سه پایه . اثافی . سه لنگه . سفع: منصب ؛ دیگدان آهنی . (
آشلغتنامه دهخداآش . (اِ) آنچه پزند از طعام . یا طعام رقیق آشامیدنی . مَرَق : رزق تن پاک همه باطل و ناچیز شودگر نیاید پدر تاش تکین بر دم آش . ناصرخسرو.این آشها را مدبران ملائکه
دینارلغتنامه دهخدادینار. (اِ) از کلمه ٔ دِنّار مشتق شده است نون اول را بدل به «یاء» کردند تا بمصدرهائی که بر وزن فعال می آید چون کذاب اشتباه نشود مانند قوله تعالی : و کذبوا بآیات
دریوزهلغتنامه دهخدادریوزه . [ دَرْ زَ / زِ ] (اِ) به معنی دریوز است که کدیه و گدائی باشد. (برهان ). آویختن از درها برای سؤال یعنی گدائی ، و دریوز و دریوزه به معنی جستجو کردن از د