خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دعامة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دعامة
معنی
کنار , طرف , مرز , حد , نيم پايه , پايه جناحي , پشت بند ديوار , بست ديوار , نزديکي , مجاورت , اتصال , حاءل , نگهدار , پايه , تير , شمع (درمعدن) , نگهداشتن , پشتيباني کردن , حاءل کردن يا شدن , ميل , شمع , سايبان يا چادر جلو مغازه , مهار يامحدودکردن , تير دار کردن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دعامة
لغتنامه دهخدا
دعامة. [ دَ م َ ] (ع اِ) شرط. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
دعامة
لغتنامه دهخدا
دعامة. [ دِ م َ ] (ع اِ) ستون خانه . || چوبی که بر آن وادیج انگور و مانند آن نهند. دِعام . ج ، دَعائم . || چوب چرخ ، و آن دو را دعامتان گویند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). چوب سر چاه که چرخ بر او نهند. (دهار). و رجوع به دعامتان شود. || مهتر ق...
-
دعامة
لغتنامه دهخدا
دعامة. [ دِم َ ] (ع اِ) دعامة. ستون . || جرز. || هر چیز که اساس و بنیاد کاری باشد. || چرخ چاه . (ناظم الاطباء). و رجوع به دعامة شود.
-
دعامة
دیکشنری عربی به فارسی
کنار , طرف , مرز , حد , نيم پايه , پايه جناحي , پشت بند ديوار , بست ديوار , نزديکي , مجاورت , اتصال , حاءل , نگهدار , پايه , تير , شمع (درمعدن) , نگهداشتن , پشتيباني کردن , حاءل کردن يا شدن , ميل , شمع , سايبان يا چادر جلو مغازه , مهار يامحدودکردن , ...
-
واژههای مشابه
-
دعامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دعامَة، جمع: دَعائِم] [قدیمی] de'āme ۱. ستون.۲. ستون خانه.۳. پایهای چوبی که برای داربست یا سایهبان به کار ببرند.
-
واژههای همآوا
-
دائمة
لغتنامه دهخدا
دائمة. [ ءِ م َ ] (ع ص ) تأنیث دائم . حمی دائمة؛ تب لازم .
-
جستوجو در متن
-
دعایم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دعائم، جمعِ دِعامَة] [قدیمی] da'āy(')em = دعامه
-
نیم پایه
دیکشنری فارسی به عربی
دعامة
-
پایه جناحی
دیکشنری فارسی به عربی
دعامة
-
پشت بند دیوار
دیکشنری فارسی به عربی
دعامة
-
بست دیوار
دیکشنری فارسی به عربی
دعامة
-
شمع (درمعدن)
دیکشنری فارسی به عربی
دعامة