دغوشةلغتنامه دهخدادغوشة. [ دَغ ْ وَ ش َ ] (ع مص ) درآمیختن با همدیگر در کارزار یا در بانگ و فریاد،و آن از ملحقات به رباعی است . (از اقرب الموارد).
دغاصیلغتنامه دهخدادغاصی . [ دَ صا ] (ع ص ) نعت است از دغص . (منتهی الارب ). شتران که گلوگرفته باشند بسبب بسیار خوردن گیاه «صلیان ». (آنندراج ). شترانی که بسبب فراوان خوردن گیاه صلیان دچار «دغص » شده باشند. (از اقرب الموارد). و رجوع به دغص شود.
پیشهلغتنامه دهخداپیشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) صنعت . (دستوراللغه ٔ ادیب نطنزی ) (منتهی الارب ). هنر. صنع. طرقة. صناعت . (منتهی الارب ). حرفه . (دهار). کسب . (برهان ). حرفت : چهارم که خوانند اهنوخوشی همان دست ورزان با سرکشی کجا