دغاکردنلغتنامه دهخدادغاکردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب )حیله کردن . فریب بکار بردن . تقلب کردن : آنکس که دغایی کند او با ملک مازو بازنگردد ملک ما به دغایی . منوچهری .بدادوصل مده بوسه جان بخواهم دادولیک گاه شمردن دغا نخواهم کرد.