دقیقلغتنامه دهخدادقیق . [ دَ ] (ع ص ) باریک از هر چیز. (منتهی الارب ). چیزی باریک . (دهار). خلاف غلیظ. (از اقرب الموارد). نازک . تنک . لطیف . (یادداشت مرحوم دهخدا) : جاودان ، قاری ، بنازد دوش دهرزین دقیقی و دقیق نادره . نظام قاری (دیوان ص
دقیقلغتنامه دهخدادقیق . [ دَ ] (ع ص ) باریک از هر چیز. (منتهی الارب ). چیزی باریک . (دهار). خلاف غلیظ. (از اقرب الموارد). نازک . تنک . لطیف . (یادداشت مرحوم دهخدا) : جاودان ، قاری ، بنازد دوش دهرزین دقیقی و دقیق نادره . نظام قاری (دیوان ص
دقیقهلغتنامه دهخدادقیقه . [ دَ قی ق َ /ق ِ ] (از ع ، ص ، اِ) دقیقه . مؤنث دقیق . ج ، أدِقّة،أدِقّاء. (از اقرب الموارد). در ناظم الاطباء جمع آن دِقاق و دَقائق ضبط شده است . رجوع به دقیق شود. || نکته ٔ باریک لطیفه . نازک کاری . (یادداشت مرحوم دهخدا) <span cla
دقیقیلغتنامه دهخدادقیقی . [ دَ ] (اِخ ) ابومنصور محمدبن احمد. از شاعران بزرگ ایرانی در قرن چهارم هجری . مولد او را طوس ، بلخ ، سمرقند یا بخارا، و تاریخ وفاتش را در حدود سالهای 367 تا 370 هَ . ق . ضبط کرده اند. اگر از روی نسبت
دقیقیلغتنامه دهخدادقیقی . [ دَ ] (اِخ ) سلیمان بن نبین بن خلف بن عوض ، مشهور به تقی الدین .از ادیبان مصر در قرن ششم هجری است که به سال 613 هَ . ق . در قاهره درگذشت . او راست : اتفاق المبانی و افتراق المعانی ، در لغت . لباب الالباب ، در شرح الکتاب سیبویه . آلات
دقيقةدیکشنری عربی به فارسیدقيقه , دم , ان , لحظه , پيش نويس , مسوده , يادداشت , گزارش وقايع , خلا صه مذاکرات , خلا صه ساختن , صورت جلسه نوشتن , پيش نويس کردن , بسيار خرد , ريز , جزءي , کوچک