دقیقادیکشنری فارسی به انگلیسیclosely, even, fair , precisely, just, right, sharp, smack, strictly, thoroughly
دقوقاءلغتنامه دهخدادقوقاء. [ دَ ] (اِخ ) شهر معروفیست در بین اربل و بغداد. آنجا وقعه ای خوارج را رخ داده است . (ازمعجم البلدان ). شهری است در کشور عراق دارای 2هزار تن جمعیت که در 40 کیلومتری جنوب شرقی کرکوک قرار دارد. این شهر د
دقیقیلغتنامه دهخدادقیقی . [ دَ ] (اِخ ) ابومنصور محمدبن احمد. از شاعران بزرگ ایرانی در قرن چهارم هجری . مولد او را طوس ، بلخ ، سمرقند یا بخارا، و تاریخ وفاتش را در حدود سالهای 367 تا 370 هَ . ق . ضبط کرده اند. اگر از روی نسبت
دقیقیلغتنامه دهخدادقیقی . [ دَ ] (اِخ ) سلیمان بن نبین بن خلف بن عوض ، مشهور به تقی الدین .از ادیبان مصر در قرن ششم هجری است که به سال 613 هَ . ق . در قاهره درگذشت . او راست : اتفاق المبانی و افتراق المعانی ، در لغت . لباب الالباب ، در شرح الکتاب سیبویه . آلات