دلربالغتنامه دهخدادلربا. [ دِ رُ ] (نف مرکب ) دلربای .دل رباینده . رباینده ٔ دل . کسی یا چیزی که دل شخص را به خود جلب کند. که شیفته کند. که عاشق سازد. که دل رباید. (یادداشت مرحوم دهخدا). رباینده ٔ دلهای اصحاب نظر به حسن و ظرافت . (شرفنامه ٔ منیری ) : نافرید ایزد ز خ
دلربائیلغتنامه دهخدادلربائی . [ دِ رُ ] (حامص مرکب ) دلربایی . حالت و چگونگی دلربا. رجوع به دلربایی شود.
دلربایلغتنامه دهخدادلربای . [ دِ رُ ] (نف مرکب ) دل ربا. دلرباینده . رباینده ٔ دل . که دلها رباید. مطلوب . که عاشق سازد. که شیفته کند. با حالتی ازطنازی و کشی و زبیایی که دل را بریاید : تو سرو جوبیاری تو لاله ٔ بهاری تو یار غمگساری تو حور دلربایی . <p class="a
دلرباییلغتنامه دهخدادلربایی . [ دِ رُ ] (حامص مرکب ) عمل دلربا. دلربائی . ربایندگی دل . جلب قلوب : نه عودی که خوش دم بسوزی چوعاشق اگرچون شکر دلربایی نیابی . خاقانی .چشم تو ز بهر دلربایی در کردن سحر ذوفنون باد. <p class="author
دلربالغتنامه دهخدادلربا. [ دِ رُ ] (نف مرکب ) دلربای .دل رباینده . رباینده ٔ دل . کسی یا چیزی که دل شخص را به خود جلب کند. که شیفته کند. که عاشق سازد. که دل رباید. (یادداشت مرحوم دهخدا). رباینده ٔ دلهای اصحاب نظر به حسن و ظرافت . (شرفنامه ٔ منیری ) : نافرید ایزد ز خ
دلربادیکشنری فارسی به انگلیسیattractive, charmer, dainty, enchanting, graceful, interesting, ravishing, tempting
دلربافرهنگ مترادف و متضاد۱. دلارام، دلبر، دلداده، محبوب، معشوق ۲. خوشکل، دلبر، دلفریب، رعنا، طناز، فتان، فتنهانگیز، فریبنده، قشنگ، ملیح، نازنین ۳. دلپذیر، دلکش
دلربالغتنامه دهخدادلربا. [ دِ رُ ] (نف مرکب ) دلربای .دل رباینده . رباینده ٔ دل . کسی یا چیزی که دل شخص را به خود جلب کند. که شیفته کند. که عاشق سازد. که دل رباید. (یادداشت مرحوم دهخدا). رباینده ٔ دلهای اصحاب نظر به حسن و ظرافت . (شرفنامه ٔ منیری ) : نافرید ایزد ز خ
دلربادیکشنری فارسی به انگلیسیattractive, charmer, dainty, enchanting, graceful, interesting, ravishing, tempting