دلمثلغتنامه دهخدادلمث . [ دُ ل َ م ِ ] (ع ص ) تیزرو. (منتهی الارب ).سریع. (اقرب الموارد). دُلامِث . رجوع به دلامث شود.
دلامثلغتنامه دهخدادلامث . [ دُ م ِ ] (ع ص ) تیزرو. (منتهی الارب ). سریع. (اقرب الموارد). دُلمِث . رجوع به دُلمِث شود.
دالماتلغتنامه دهخدادالمات . (اِخ ) نام ساکنین سرزمین (دالماسی ) ناحیتی از یوگسلاوی . رجوع به دالماسی شود. || نام مجمعالجزایری مقابل ناحیه ٔ دالماسی یوگسلاوی در دریای آدریاتیک .
دیپلماتلغتنامه دهخدادیپلمات . [ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) دیپلومات . کسی که شغل او دیپلوماسی باشد یا در این فن مهارت داشته باشد. آنکه از امور سیاسی مطلع است . سیاستمدار. سائس . رجوع به دیپلماسی شود.
دیپلماتdiplomat, diplomatic agentواژههای مصوب فرهنگستاننمایندهای رسمی که در زمینۀ روابط خارجی برای حفظ و تأمین منافع ملی یک کشور فعالیت دارد
دلامثلغتنامه دهخدادلامث . [ دُ م ِ ] (ع ص ) تیزرو. (منتهی الارب ). سریع. (اقرب الموارد). دُلمِث . رجوع به دُلمِث شود.