دماغولغتنامه دهخدادماغو. [ دَ ] (ص مرکب ) در تداول عامه ، که آب دایم از بینی او آید. آنکه آب بینی غالباً روان دارد. آنکه آب بینی او غالباً بر پشت لب پدیدار است .که بینی او دایم آب پالاید. مفو. (یادداشت مؤلف ).
دماغیلغتنامه دهخدادماغی . [ دِ ] (ص نسبی ) منسوب به دماغ ، به معنی مغز. مغزی . مخی : امراض دماغی . (یادداشت مؤلف ). || باطل و بیهوده و بیمعنی . (ناظم الاطباء). || مغرور. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). متکبر. (آنندراج ). || هرزه . (ناظم الاطباء).
تازه دماغیلغتنامه دهخداتازه دماغی . [ زَ / زِ دِ ] (حامص مرکب ) دانائی و خوشحالی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).