دمبک زنلغتنامه دهخدادمبک زن . [ دُ ب َ زَ ] (نف مرکب ) دمبک زننده . نوازنده ٔ دمبک . رجوع به دمبک و تنبک شود.
دمبکلغتنامه دهخدادمبک . [ دُ ب َ ] (اِ) دنبک . یکی از سازهای غیرذوی الاوتار. تنبک . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دنبک شود.
دُمْبَکگویش گنابادی در گویش گنابادی یکی از آلات موسیقی محلی و مقامی گناباد است که با پوست گوسفند میسازند و در آن میدمند.
دمبکیلغتنامه دهخدادمبکی . [دُ ب َ ] (ص نسبی ) دمبک زن . که دمبک نوازد. که دنبک نواختن پیشه دارد. تنبکی . || کنایه از مردم بی ادب و نافهم و خلاف مذهب است . (لغت محلی شوشتر).
دمبکلغتنامه دهخدادمبک . [ دُ ب َ ] (اِ) دنبک . یکی از سازهای غیرذوی الاوتار. تنبک . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دنبک شود.
دمبکلغتنامه دهخدادمبک . [ دُ ب َ ] (اِ) دنبک . یکی از سازهای غیرذوی الاوتار. تنبک . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دنبک شود.