دمسازلغتنامه دهخدادمساز. [ دَ ] (نف مرکب ) دردآشنا. هم آهنگ . سازگار. سازوار. موافق . (یادداشت مؤلف ). موافق و هم آهنگ و همساز. (ناظم الاطباء). همنفس و همراز. (انجمن آرا)(آنندراج ). موافق به مدعا. (از برهان ) : گشاده بر ایشان بود راز من به هر نیک وبد بوده دمساز
نادمسازلغتنامه دهخدانادمساز. [ دَ ] (نف مرکب ) نامناسب . مخالف . ناموافق . (ناظم الاطباء). که دمساز و سازگار نیست . مقابل دمساز. رجوع به دمساز شود.
دمسازلغتنامه دهخدادمساز. [ دَ ] (نف مرکب ) دردآشنا. هم آهنگ . سازگار. سازوار. موافق . (یادداشت مؤلف ). موافق و هم آهنگ و همساز. (ناظم الاطباء). همنفس و همراز. (انجمن آرا)(آنندراج ). موافق به مدعا. (از برهان ) : گشاده بر ایشان بود راز من به هر نیک وبد بوده دمساز
نادمسازلغتنامه دهخدانادمساز. [ دَ ] (نف مرکب ) نامناسب . مخالف . ناموافق . (ناظم الاطباء). که دمساز و سازگار نیست . مقابل دمساز. رجوع به دمساز شود.
دمسازلغتنامه دهخدادمساز. [ دَ ] (نف مرکب ) دردآشنا. هم آهنگ . سازگار. سازوار. موافق . (یادداشت مؤلف ). موافق و هم آهنگ و همساز. (ناظم الاطباء). همنفس و همراز. (انجمن آرا)(آنندراج ). موافق به مدعا. (از برهان ) : گشاده بر ایشان بود راز من به هر نیک وبد بوده دمساز