دمنیلغتنامه دهخدادمنی .[ دَ م َ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف بلوچستان مرکزی یعنی ناحیه ٔ بمپور. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 99).
احراز اصالت ضمنی کلید، اصالتسنجی ضمنی کلیدimplicit key authenticationواژههای مصوب فرهنگستان← احراز اصالت کلید
دمپینگلغتنامه دهخدادمپینگ . [ دَ ] (اِ) (اصطلاح تجارت ) فروش به ضرر برای ورشکست کردن رقبا. (یادداشت مؤلف ).
دمینیلغتنامه دهخدادمینی . [ دُم ْ م َ نا ] (ع اِ) یکی از سوراخهای کلاکموش . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
ضمنيدیکشنری عربی به فارسیالتزامي , مجازي , اشاره شده , مفهوم , تلويحا فهمانده شده , مطلق , بي شرط , ضمني , ضمنا , مقدر , خاموش , بارامي وسکوت
گرایلغتنامه دهخداگرای . [ گ َ / گ ِ ] (اِ) میل . رغبت . (از برهان ) (از آنندراج ). || حمله ، یعنی چیزی را مانند چوب و سنگ و امثال آن برداشتن و بجانب کسی انداز کردن و نینداختن و یا دویدن بطرف کسی به قصد زدن ونزدن و امر به این معنی هم هست ، یعنی میل نمای و قصد
بنفشهلغتنامه دهخدابنفشه . [ ب ُ / ب ِ / ب َ ن َ ش َ / ش ِ ] (اِ) گلی باشد معروف و طبیعت آن سرد است در دوم و سوم و معرب آن بنفسج است . (برهان ). گیاهی است دوایی ، درختش بغایت پست با شاخ های بار