دنبالهدار خورشیدخراشsun-grazing comet, sungrazer, Kreutz sungrazerواژههای مصوب فرهنگستاندنبالهداری که فاصلۀ حضیض آن از خورشید در حدود قطر خورشید است
دنباله دارلغتنامه دهخدادنباله دار. [ دُم ْ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) دم دار. (ناظم الاطباء). دارای دنبال . هر چیز که دارای دم باشد. هر چیز که دنبال و ذیل و زایده دارد.- چشم دنباله دار ؛ چشم سرمه کشیده ای که سیاهی سرمه از گوشه ٔ بیرونی آن تج
دنباله دارفرهنگ فارسی معین( ~.) (ص فا.) 1 - هر چیز که دنباله و بقیه داشته باشد. 2 - هر چیز که دارای دم باشد.
ستارگان دنباله دارلغتنامه دهخداستارگان دنباله دار. [ س ِ رَ / رِ ن ِ دُم ْ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) ذوذنب . این ستارگان به منظومه هایی غیر از منظومه ٔ شمسی متعلق اند. و رجوع به ذوذنب و ستاره شود.
اختر دنباله دارلغتنامه دهخدااختر دنباله دار. [ اَ ت َ رِ دُم ْ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ستاره ٔ دنباله دار. نوعی از ستارگان که دُم گونه ای دارند و عرب آنرا ذوذنب خواند : بخال و گوشه ٔ ابروی او مبین گستاخ که همچو اختر دنباله دار
دستهسکان دنبالهدارreverse tillerواژههای مصوب فرهنگستاندستهسکانی که به پشت سکان نیز امتداد یافته است
کشور دنبالهدارprorupted state, protruded stateواژههای مصوب فرهنگستانکشوری که نواری طولانی و باریک بهصورت شبهجزیره یا دالان از بدنۀ اصلی آن دور شده است و در خاک کشورهای همسایه محصور میشود