دنبالۀ متناوبalternating sequenceواژههای مصوب فرهنگستاندنبالهای از اعداد حقیقی که جملات آن یکدرمیان مثبت و منفی باشند
دنبالچهلغتنامه دهخدادنبالچه . [ دُ دُم ْ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) آخرین استخوان ستون مهره یی که در انسان از التیام چهار یا پنج مهره بوجود آمده . وجود این استخوان در انسان به جای دم در حیوانات می باشد. در جانوران تعداد مهره های استخوان دنبالچه متعدد است و آنها اسکلت
دنبالهلغتنامه دهخدادنباله . [ دُم ْ ل َ/ ل ِ ] (اِ مرکب ) دم و دنب . (ناظم الاطباء). از دنبال + َه تخصیص نوع از جنس . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به دم و دمب و دنبال شود. || چیزی که شبیه به دم باشد. (ناظم الاطباء). چیزی که مشابه به دنبال باشد و دنبال به معنی دم
دنبالهفرهنگ فارسی عمید۱. دم.۲. دممانند؛ هرچیز شبیه دم که در عقب چیزی باشد.۳. [مجاز] پس؛ پی.۴. [عامیانه، مجاز] پیرو.۵. [مجاز] بقیه.