دندهیکfirst gear, lowest gear, low gear, first, bottom gearواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی در جعبهدنده که با ایجاد بیشترین نسبت دور کمترین سرعت و بیشترین گشتاور به محور خروجی جعبهدنده منتقل میشود
یک دندهلغتنامه دهخدایک دنده . [ ی َ/ ی ِ دَ دَ / دِ ] (ص مرکب ) سخت پایدار در عقیده ٔ خویش . لجوج . عنود. یک پهلو. که از رای خود بازنمی آید. ستیهنده . ستیزنده . مستبد به رأی . لجباز. خودرای . (یادداشت مؤلف ). || (ق مرکب ) به ی
چرخدندة هرزگردreverse idler gearواژههای مصوب فرهنگستانچرخدندة سادهای که در حالت دندهعقب حرکت را از محور واسط جعبهدنده به چرخدندة عقب منتقل میکند متـ . چرخدندة هرزگرد دندهعقب