دهنیتلغتنامه دهخدادهنیت . [ دُ نی ی َ ] (ع اِمص ) چربش و چربی . (ناظم الاطباء). چربی و روغن خواه نباتی خواه حیوانی . (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به دهن شود.
ذهنیتفرهنگ فارسی معین(ذِ یَّ) [ ع . ذهنیة ] 1 - (اِ.) نوع تفکر، بینش . 2 - (اِمص .) ذهنی بودن . مق عینیت .
ذهنیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام ادراک، آبستره، اندیشۀ تجریدی، اندیشه، ایده روان، جان، روح گرایشات ذهنی، ذهنیتگرایی، مطلقگرایی، مطلقانگاری خودرأیی، پیشداوری روانشناسی انفراد، فردیت، ویژگی
شکرپایلغتنامه دهخداشکرپای . [ ش َ ک َ ] (ص مرکب ) شکرپا. لنگ . (آنندراج ) : سخن می بشکنی یا وقت گفتن ز تنگی ّ دهانت شد شکرپای . حسن دهلوی (از آنندراج ).و رجوع به شکرپا شود.
تنگ دهانیلغتنامه دهخداتنگ دهانی . [ ت َ دَ ] (حامص مرکب ) حالت تنگ دهان : تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی . حافظ.رجوع به تنگ دهان و تنگ دهن و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
کبستفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) = حنظل۲. زهر.۳. هر چیز تلخ؛ کوشت؛ پهی؛ زهرگیاه؛ شرنگ: ◻︎ روز من گشت از فراق تو شب / نوش من شد ازآن دهانت کبست (اورمزدی: شاعران بیدیوان: ۲۷۵).
زبرفوفلغتنامه دهخدازبرفوف . [ زَ ب َ ] (اِ مرکب ) دشنام باشد. (جهانگیری ). دشنام و نفرین . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). در فرهنگ بمعنی دشنام آمده مستند به بیت حکیم اورمزدی . (آنندراج ) : یک زبرفوف از دهانت نزد من از دعای عالمی خوشتر بود.اورم