خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ده رگه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ده رگه
/dahrage/
معنی
مرد شجاع؛ بسیاردلیر؛ دلاور؛ باغیرت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ده رگه
لغتنامه دهخدا
ده رگه . [ دَه ْ رَ گ َ / گ ِ ] (ص نسبی ) ده دله . (از آنندراج ). مرد بسیار دلیر و شجاع . (ناظم الاطباء) (از برهان ). || مرد کارکرده . || صاحب غیرت . || حرام زاده . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از آنندراج ).
-
ده رگه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی) [قدیمی، مجاز] dahrage مرد شجاع؛ بسیاردلیر؛ دلاور؛ باغیرت.
-
ده رگه
فرهنگ فارسی معین
(دَ رَ گِ) (ص مر.) (کن .) 1 - بسیار دلاور و شجاع . 2 - غیرتمند. 3 - کاری ، کارآمد.
-
واژههای مشابه
-
ده ده
لغتنامه دهخدا
ده ده . [ دَ هِن ْ دَ هِن ْ ] (ع اِ) قولهم الا ده فلاده ؛ یعنی اگر نباشد این امر این ساعت پس نخواهد شد بعد از آن ، یعنی اگر این ساعت فرصت را غنیمت نشماری پس نخواهی یافت آن را گاهی . قاله الاصمعی و قال لاادری مااصله و قیل اصله فارسی ؛ ای ان لم تعطالاَ...
-
ده ده
لغتنامه دهخدا
ده ده . [ دَه ْ دَه ْ ] (ق مرکب ) ده تا ده تا. || (ص مرکب ) زر بی عیب و خالص .(از برهان ) (آنندراج ). طلا و زر خالص تمام عیار بی عیب . دهدهی . (از ناظم الاطباء). و رجوع به دهدهی شود.
-
شاه ده
لهجه و گویش مازنی
shaah de
-
ده دم
لهجه و گویش مازنی
dedem
-
حمزه ده
لغتنامه دهخدا
حمزه ده . [ ح َ زِ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چلندر بخش مرکزی شهرستان نوشهر. ناحیه ای است واقع در دشت و معتدل مرطوب و دارای 240 تن میباشد. از رودخانه ٔ محلی و چشمه مشروب میشود. محصولاتش برنج و عسل . اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن مالرو است ...
-
حسنعلی ده
لغتنامه دهخدا
حسنعلی ده . [ ح َ س َ ع َ دِ ] (اِخ ) دهی جزو دهستان رودنبه بخش مرکزی شهرستان لاهیجان در 36هزارگزی شمال خاوری لاهیجان و 24هزارگزی رودنبه . جلگه و مرطوب است . 627 تن سکنه ٔ گیلکی فارسی زبان دارد. آب آن ازحشمت رود و سفیدرود و محصول آن برنج ، ابریشم ، ک...
-
خال ده
لغتنامه دهخدا
خال ده . [ دِ ](اِخ ) دهی است از دهستان وراوی بخش کنگان شهرستان بوشهر. واقع در 115 هزارگزی جنوب خاور کنگان کنار راه مالرو گله داری به وراوی . ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای گرمسیری و مالاریائی . سکنه ٔ آنجا 177 تن که زبانشان فارسی و مذهبشان ش...
-
خاپوره ده
لغتنامه دهخدا
خاپوره ده . [ رَ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میرده بخش مرکزی شهرستان سقز 42 هزارگزی جنوب باختری سقز، دوهزارگزی باختر شوسه ٔ سقز به بانه . کوهستانی ، سردسیر. سکنه آن 60 تن سنی و کرد هستند. آب آن از چشمه ، محصول آن غلات ، لبنیات ، توتون ، شغل اهالی ز...
-
خرمن ده
لغتنامه دهخدا
خرمن ده . [ خ َ م َ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سعیدآباد بخش مرکزی شهرستان سیرجان ، واقع در 2هزارگزی شمال سعیدآباد سر راه شوسه ٔ سیرجان به زیدآباد. جلگه ، سردسیر. آب از قنات . محصول آن غلات ، حبوبات ، پنبه . شغل اهالی زراعت ، مکاری . راه آن مالر...
-
خرم ده
لغتنامه دهخدا
خرم ده . [ خ ُرْ رَ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش شاهین دژ شهرستان مراغه ، واقع در یک هزاروپانصدگزی شمال شاهین دژ. این دهکده در مسیر ارابه رو شاهین دژ به میاندوآب و در جلگه واقع است با آب و هوای معتدل . آب آن از زرینه رود و محصولات آن غ...
-
حق ده
لغتنامه دهخدا
حق ده . [ ح َ دِه ْ ](نف مرکب ) آنکه حق کسان را بدیشان دهد : همواره پادشاه جهان باداآن حق شناس حق ده حرمت دان .فرخی .