دواسپهلغتنامه دهخدادواسپه . [ دُ اَ پ َ / پ ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) دواسبه . (ناظم الاطباء). رجوع به دواسبه شود.
دواسةلغتنامه دهخدادواسة. [ دَ / دُ وا س َ ] (ع اِ) جماعت مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
دواسةلغتنامه دهخدادواسة. [ دَوْ وا س َ ] (اِ) دباسه که حلوایی خانگی باشد. (لغت محلی شوشتر). رجوع به دباسه شود.
دوپوشهلغتنامه دهخدادوپوشه . [ دُ ش َ / ش ِ ] (ص نسبی ) که دارای دوپوش (دوپوشش ) است . سقفی بر سقفی : اتاق دوپوشه . اتاقی که سقف آن دولا پوشیده شده باشد. (از یادداشت مؤلف ).
دستور آمدنلغتنامه دهخدادستور آمدن . [ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) فرمان رسیدن : چو دستور آمد به دستور شاه که گیرد دواسپه سوی روم راه .نظامی .
اسپهلغتنامه دهخدااسپه . [ اَ پ َ / پ ِ ] (ص نسبی ، پسوند) مرکب از اسپ + -ه ، پسوند نسبت : دواسپه ؛ با دو اسپ ، دارای دو اسب . سه اسپه ؛ با سه اسپ . رجوع به فهرست شاهنامه ٔ ولف شود.
تاج الشعرالغتنامه دهخداتاج الشعرا. [ جُش ْ ش ُ ع َ ] (اِخ ) حمید الدین دهستانی . عوفی در لباب الالباب آرد: الاجل حمیدالدین تاج الشعراء دهستانی ، حمید که طبعی داشت چون آب و آتش و شعری چون بوستان جنان خوش . از بزرگی شنیدم که از او نقل کرده می گوید:بزرگوارا آنی که بی عنایت توزاهل فضل و هنر کس
تگلغتنامه دهخداتگ . [ ت َ ] (اِ) بمعنی ته و بن و پایین باشد همچو ته حوض و بن چاه و امثال آن .(برهان ). بن و پایین چیزی چون تگ حوض و تگ درخت . (فرهنگ رشیدی ) (از فرهنگ جهانگیری ). قعر چاه و ته و پایین و بن چون ته حوض و بن چاه و عمق . (غیاث اللغات ).قعر دریا. (آنندراج ). ته و بن و پایین . (نا