دوبودلغتنامه دهخدادوبود. [ دُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دوبوذ. نوعی از پارچه . (ناظم الاطباء). رجوع به دوبوذ شود.
دوبوذلغتنامه دهخدادوبوذ. [ دُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) «دیابوذ» پارچه ای است که در نیرین بافته می شود و آن بنظر می رسد جمع «دیبوذ» بر وزن فیعول باشد. ابوعبید گفته است : اصل آن در فارسی دوبوذ است . (از المعرب جوالیقی ص 139). دوبود. دوپود.
دیابوذلغتنامه دهخدادیابوذ. [ دَ ] (معرب ، اِ) دیابود. در فارسی دُوابوذ بمعنی جامه ٔ دوپود بود و بعضی آن را جمع دیبوذ دانسته و ابوعبید اصل کلمه را دوبوذ فارسی میداند. (از المعرب جوالیقی ص 138 و 139). دیابوذ و دیابیذ جمع دیبوذ جا
دوبیتلغتنامه دهخدادوبیت . [ دُ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) مثنوی . (یادداشت مؤلف ). || چهار مصراع نخستین شعر را گویند که خوانندگان در آغاز سرود می خوانند. (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 440).
ذوبیضلغتنامه دهخداذوبیض . (اِخ ) زمینی است بنوحلبه و بنوطخفه را بدیار عرب . و یوم ذی بیض نام یکی از جنگهای عرب است . (از المرصع).
دوبوذلغتنامه دهخدادوبوذ. [ دُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) «دیابوذ» پارچه ای است که در نیرین بافته می شود و آن بنظر می رسد جمع «دیبوذ» بر وزن فیعول باشد. ابوعبید گفته است : اصل آن در فارسی دوبوذ است . (از المعرب جوالیقی ص 139). دوبود. دوپود.