دوتیغلغتنامه دهخدادوتیغ. [ دُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دارای دوتیغه . || شمشیر دودمه .(ناظم الاطباء). دارای دولبه . دارای دودم (شمشیر).
ذوطاق واحدلغتنامه دهخداذوطاق واحد. [ قِن ْ ح ِ ] (ع ص مرکب ) سحیل : ثوب ذوطاق واحد؛ ماکان غزله طاقاً واحدا.
دایتیکلغتنامه دهخدادایتیک .(اِخ ) (رود) آمویه . جیحون . رجوع به آمویه و جیحون ورجوع به دایتی و فرهنگ ایران باستان ج 1 ص 71 شود.
داتیکلغتنامه دهخداداتیک . (ص نسبی ) منسوب به دات ، داد، عدل یعنی قانونی و این شکل پهلوی نسبت به «داد» است ، «دادی ».
پیستون دوتکهarticulated pistonواژههای مصوب فرهنگستانپیستونی که تاج و بدنۀ آن از دو جنس مختلف است و با انگشتی پیستون به هم متصل میشوند
زینچۀ دوتکهtwin tie plateواژههای مصوب فرهنگستانزینچهای متشکل از دو بخش که با جفت شدن آنها عرض معادل یک زینچۀ تخت به دست میآید و از آن در جایی که ریلهای مجاور بسیار به هم نزدیک میشوند، بهویژه در دوراههها، استفاده میشود