لغتنامه دهخدا
دوخت ودوز. [ ت ُ ] (اِ مرکب ) خیاطی . خیاطت . عمل دوختن : دختر فلانی دوخت ودوز خوب بلد است . (یادداشت مؤلف ). || خیاطی جزئی . خیاطی های جزیی که جنبه ٔوصله و پینه و تعمیر دارد. (فرهنگ لغات عامیانه ).- دوخت ودوز کردن ؛به خیاطت جزیی پرداختن . (یاددا