لغتنامه دهخدا
دادستان . [ س ِ ] (نف مرکب ) ستاننده ٔ داد. گیرنده ٔ داد. منتقم . (دهار) (مهذب الاسماء). انتقام گیرنده . دادر. (برهان ). مجری عدل . دادرس . (برهان ). دادگیر. (انجمن آرا) : ناله ٔ خاقنی اگر دادستان شد از فلک ناله ٔ من نبست غم دادستان من کجا.