دورشوندهلغتنامه دهخدادورشونده . [ ش َ وَ دَ/ دِ ] (نف مرکب ) آنکه دور شود. که فاصله بگیرد. (یادداشت مؤلف ). قاصی . قصی . غریب . عِدی ̍. اعداء؛ دورشوندگان . شاذب ؛ دورشونده از جای خود. (منتهی الارب ).
لرزهنگاری قائم دورشوندهwalkaway vertical seismic profiling, walkaway VSPواژههای مصوب فرهنگستاننوعی لرزهنگاری قائم که در آن گیرندۀ واقع در عمق مشخصی از چاه امواج لرزهای چشمهای را ثبت میکند که بر روی یک خط راست از دهانۀ چاه دور میشود
لرزهنگاری قائم دورشوندهwalkaway vertical seismic profiling, walkaway VSPواژههای مصوب فرهنگستاننوعی لرزهنگاری قائم که در آن گیرندۀ واقع در عمق مشخصی از چاه امواج لرزهای چشمهای را ثبت میکند که بر روی یک خط راست از دهانۀ چاه دور میشود
لرزهنگاری قائم دورشوندهwalkaway vertical seismic profiling, walkaway VSPواژههای مصوب فرهنگستاننوعی لرزهنگاری قائم که در آن گیرندۀ واقع در عمق مشخصی از چاه امواج لرزهای چشمهای را ثبت میکند که بر روی یک خط راست از دهانۀ چاه دور میشود