ذورحملغتنامه دهخداذورحم . [ رَ ح ِ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب )قریب . نزدیک . کس . خویش . خویشاوند. ج ، ذوی الارحام .
ذورحمةلغتنامه دهخداذورحمة. [ رَ م َ ] (ع ص مرکب ) صاحب بخشایش : فقل ربّکم ذورحمة واسعة. (قرآن 6 / 147)؛ پس بگو پروردگار شما صاحب بخشایش است وسعت دهنده . (تفسیر ابوالفتوح ج <span class="hl" dir=
دَارِهِمْفرهنگ واژگان قرآنمحل سکونتشان (درجمله "تَمَتَّعُواْ فِي دَارِکُمْ " منظور شهري است که قوم ثمود در آن سکونت داشتند و اگر شهر در اينجا دار ( خانه )ناميده شده ، بدين مناسبت بوده که شهر نيز مانند خانه ، اهل خود را در خود جمع ميکند . )