دو شاخه
دیوغولی . [ وْ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) بمعنی دیوغول است که سلعة باشد. (برهان ).
داغولی . (اِخ ) نام جاسوس نصر سیار. (آنندراج ) (برهان ).
داغولی . (حامص ) حرامزادگی . عیاری . (برهان ). عمل داغول .
غاله . [ ل ل ِ ] (اِخ ) (پوآنت دوغاله ) رجوع به گال شود.