دوقلوییtwinningواژههای مصوب فرهنگستان[زمینشناسی] تشکیل یک بلور دوقلو از راه رشد یا تبدیل یا لغزش [فیزیک] رشد متقابل دو یا چند بلور براساس قانون دوقلویی
دیوکلوچلغتنامه دهخدادیوکلوچ . [ وْ ک ُ ] (اِ مرکب ) طفل مصروع و کودک جن گرفته . (برهان ) (آنندراج ). کودک جن گرفته . (جهانگیری ).
دوقلوی پاروجهtwinning by merohedry, merohedral twinningواژههای مصوب فرهنگستاندوقلویی که یک یا چند عنصر تقارن دارد
دوقلوی دگرشکلیdeformation twin, glide twinواژههای مصوب فرهنگستانبلوری دوقلو که در نتیجۀ دگرشکلی در بلور قبلی به وجود میآید
دوقلویی الکتریکیelectric twinningواژههای مصوب فرهنگستاننقصی در بلورها که در آن دو ناحیۀ همسایه گشتاورهای الکتریکی پادموازی دارند
دوقلویی دگرشکلیdeformation twinningواژههای مصوب فرهنگستاندوقلویی یک بلور که در نتیجۀ لغزش به وجود آمده است
دوقلویی مکررpolysynthetic twinningواژههای مصوب فرهنگستانتکرار سه یا چند بلور منفرد براساس یک قانون دوقلویی بر روی صفحات ترکیبی موازی
جابهجایی دوقلوییtwinning displacementواژههای مصوب فرهنگستانجابهجایی ناشی از لغزش دوقلویی در یک بلور
صفحۀ دوقلوییtwin plane, twinning planeواژههای مصوب فرهنگستان[زمینشناسی] صفحۀ مشترکی که در امتداد آن بلورهای منفرد در یک بلور دوقلو آرایش متقارن دارند [فیزیک] صفحۀ تقارن مشترک بین دو جزء بلور دوقلو
دوقلوی پاروجهtwinning by merohedry, merohedral twinningواژههای مصوب فرهنگستاندوقلویی که یک یا چند عنصر تقارن دارد
همسانپیوندینهsyngraft, isogeneic graft, isologous graft, isograft, syngeneic graft, isoplastic graftواژههای مصوب فرهنگستانپیوندینهای که دوقلوییهای همسان گیرنده و دهندۀ آن هستند
دوقلوی درهمخلیدهinterpenetration twin, penetration twinواژههای مصوب فرهنگستانبلور دوقلویی که بلورهای منفرد آن ظاهراً داخل یکدیگر رشد کردهاند
دوقلویی الکتریکیelectric twinningواژههای مصوب فرهنگستاننقصی در بلورها که در آن دو ناحیۀ همسایه گشتاورهای الکتریکی پادموازی دارند
دوقلویی دگرشکلیdeformation twinningواژههای مصوب فرهنگستاندوقلویی یک بلور که در نتیجۀ لغزش به وجود آمده است
دوقلویی مکررpolysynthetic twinningواژههای مصوب فرهنگستانتکرار سه یا چند بلور منفرد براساس یک قانون دوقلویی بر روی صفحات ترکیبی موازی
جابهجایی دوقلوییtwinning displacementواژههای مصوب فرهنگستانجابهجایی ناشی از لغزش دوقلویی در یک بلور
صفحۀ دوقلوییtwin plane, twinning planeواژههای مصوب فرهنگستان[زمینشناسی] صفحۀ مشترکی که در امتداد آن بلورهای منفرد در یک بلور دوقلو آرایش متقارن دارند [فیزیک] صفحۀ تقارن مشترک بین دو جزء بلور دوقلو
قانون دوقلوییtwin lawواژههای مصوب فرهنگستان[زمینشناسی] رابطهای دوقلویی در یک کانی خاص یا گروهی از کانیها که محور دوقلویی یا مرکز دوقلویی یا صفحۀ دوقلویی را مشخص میکند [فیزیک] گزارهای که بیانگر ارتباط بین دو یا چند جزءِ سازندۀ بلور دوقلوست
محور دوقلوییtwin axis, twinning axisواژههای مصوب فرهنگستان[زمینشناسی] محور بلوری که یک بلور منفرد از یک دوقلو 180 درجه حول آن میچرخد [فیزیک] محوری که اگر یکی از بلورهای دوقلو حول آن بچرخد بر دیگری منطبق شود
مرز دوقلوییtwin boundaryواژههای مصوب فرهنگستانمرز دانهای که ساختارهای شبکهای بلور نسبت به آن قرینۀ یکدیگرند