دوچندانلغتنامه دهخدادوچندان . [ دُ چ َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) دومقابل و مضاعف و دوبرابر. (ناظم الاطباء). دوچند. دوبرابر. دومقابل . ضعف . مضعوف . مضاعف . (یادداشت مؤلف ) : به شبگیر چون ریسمان برشمرددوچندان که هر بار بردی ببرد. فردوسی .د
تبصللغتنامه دهخداتبصل . [ ت َ ب َص ْ ص ُ ] (ع مص ) پوست باز کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || برهنه کردن کسی را از جامه اش . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || تبصلوه ؛ بسیار سؤال کردند از وی تا سپری شد آنچه نزد او بود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تبصل چیزی ؛ دوچندان شدن آن ،