دویرجلغتنامه دهخدادویرج . [ دُ رَ ] (اِخ ) نام یکی از پاسگاههای مرزی بخش بستان شهرستان دشت میشان . واقع در 77هزارگزی شمال باختری بستان . سکنه ٔ آن مأموران انتظامی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).خط سرحد ایران و عراق
دیورزلغتنامه دهخدادیورز. [ وْ رَ ] (اِ مرکب ) رز وحشی .رز خودرو. مو وحشی . هزارچشان . انگور جنگلی . کرم البری . رجوع به جنگل شناسی ج 2 ص 244 و انگور جنگلی شود.
دیورزلغتنامه دهخدادیورز. [ وْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالاخیابان بخش مرکزی شهرستان آمل با 120 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
دوپیرشdouble agingواژههای مصوب فرهنگستانبهکارگیری دو عملیات پیرش متفاوت و متوالی برای واپایی رسوب حاصل از زمینۀ اَبَراشباع برای کسب خواص مطلوب
ابوالعرابیدلغتنامه دهخداابوالعرابید. [ اَ بُل ْ ع َ ] (اِخ ) نهری در حدّ غربی ایران که از شطالعرب تا آذربایجان بکشد. میان نهر خیّن تا دویرج نزدیک دعیجی و الحد.
هورالعظیملغتنامه دهخداهورالعظیم . [ رُل ْ ع َ] (اِخ ) نام مردابی به خوزستان . باطلاقی است که از رودخانه های دویرج و کرخه تشکیل یابد و پوشیده از نیزار و عبور از آن ناممکن است . این باطلاق در سرحد ایران و عراق واقع شده است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ).