دکاعلغتنامه دهخدادکاع . [ دُ ] (ع مص ) مبتلی به علت «دکاع » گردیدن . (از منتهی الارب ). رجوع به دُکاع (ع اِ) شود.
دکاعلغتنامه دهخدادکاع . [ دُ ](ع اِ) بیماری سینه ٔ اسب و شتر. (منتهی الارب ). بیماریی است که در سینه ٔ اسبان و شتران پدید آید و آن چون «خبطة» و زکام است انسان را. (از اقرب الموارد).
دقاعلغتنامه دهخدادقاع . [ دَ / دُ ] (ع اِ) خاک . (منتهی الارب ).تراب . (اقرب الموارد). دقعم . و رجوع به دقعم شود.
ذکاةلغتنامه دهخداذکاة. [ ذَ ] (ع مص ) ذکاء. ذبح . گلو بریدن حیوان : ذکاةالجنین ذکاة امّه . و در فقه ذکات با اختلاف نوع حیوان مختلف باشد. چنانکه ذکاة ماهی در خشکی مردن آن و در شترنحر آن و در گوسفند و گاو و امثال او ذبح آنهاست .
دقوعلغتنامه دهخدادقوع . [ دَ ] (ع ص ) بعیر دقوع الیدین ؛ شتر که هر دو دست را بر زمین میاندازد و میکاود و برمی انگیزد دقعاء و خاک را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
دقوعلغتنامه دهخدادقوع . [ دُ ] (ع مص ) مغموم گشتن و فروتنی کردن . (ازذیل اقرب الموارد از لسان ). دقع [ دَ / دَ ق َ ] .
دیقوعلغتنامه دهخدادیقوع . [ دَ ] (ع ص ، اِ) گرسنگی سخت که دردسر آورد. (منتهی الارب ). یقال : جوع دیقوع ؛ گرسنگی سخت . (مهذب الاسماء): جوع ادقع و دیقوع و درقوع و یرقوع ؛ گرسنگی سخت . (از تاج العروس ).
مدکوعلغتنامه دهخدامدکوع . [ م َ ] (ع ص ) گرفتار به علت دکاع . (منتهی الارب ). اسب و یا شتر گرفتار بیماری سینه . (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). رجوع به دکاع شود.