دکیناءلغتنامه دهخدادکیناء. [ دُ ک َ ] (ع اِ) دابه ای است کوچک از جنس هوام و احناش . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
دکناءلغتنامه دهخدادکناء. [ دَ ] (ع ص ) تأنیث ادکن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، دُکن . (اقرب الموارد).رجوع به ادکن شود. || ثریدة دکناء؛ اشکنه ٔ بسیارتوابل . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
دکنیلغتنامه دهخدادکنی . [ دَ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به دکن ، که ولایتی است در هند. رجوع به دکن شود.- حریر دکنی ؛ حریر که از دکن آرند. (از آنندراج ). و رجوع به دکن شود.