ذکولغتنامه دهخداذکو. [ ذَک ْوْ ] (ع مص ) ذکاء. ذک . سخت شدن زبانه ٔ آتش . || ذکو طیب ؛ پراکنده شدن بوی خوش . || ذکو شاة؛ گلو بریدن گوسفند. ذبح .