لغتنامه دهخدا
دوربین .(نف مرکب ) کسی که از دور خوب می بیند. (ناظم الاطباء). دوربیننده . که قدرت دیدن دوردست را دارد. که اشیاءیا اشخاص دوردست را تواند دیدن . که دید چشم و نیروی بینائی قوی برای دیدن فاصله ٔ دور دارد : دیرخواب و زودخیز و تیزسیر و دوربین خوش عنا