دیوانیلغتنامه دهخدادیوانی . [ دی ] (اِخ ) (امیر...) یکی از امرای وهسودانیان یا روادیان . رجوع به روادیان شود.
دیوانیلغتنامه دهخدادیوانی . [ دی ] (اِخ ) ابوالعباس جعفربن وجیه بن حریث . از علی بن خشرم و غیره استماع حدیث نمود. (از تاج العروس ).
دیوانیلغتنامه دهخدادیوانی . [ دی ] (اِخ ) اسماعیل . از اعیان قرن چهارم نیشابورمتوفی بسال 400 هَ . ق . رجوع به تاریخ بیهقی شود.
دیوانیلغتنامه دهخدادیوانی . [ دی ] (ص نسبی ) منسوب است به دیوان که نام کوچه ای است بمرو و عده ای بدان منسوبند. (از انساب سمعانی ).
دیوانیلغتنامه دهخدادیوانی . [ دی ] (ص نسبی ) منسوب به درهم دیوانی که در مرو رایج بوده است و این نسبت عامیانه است و ظاهراً نسبت به دیوان سلطان باشد که آن کنایه از خالص بودن نقره ٔ آن دینار بود. (از تاج العروس ).
دوانیلغتنامه دهخدادوانی . [ دَ] (حامص مرکب ) حاصل مصدر است از دواندن یا دوانیدن که همیشه به صورت مرکب آید. چون : اسب دوانی و خردوانی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دواندن و دوانیدن شود.
دوانیلغتنامه دهخدادوانی . [ دَوْ وا / ی ی ] (اِخ ) جلال الدین محمدبن اسعد دوانی صدیقی شافعی . وی ازمردم دوان که دهی از کازرون است می باشد و به روایت برخی از شاگردانش در سال 918 هَ . ق . و بنا به روایت برخی دیگر به سال <span cl
دوگانگیلغتنامه دهخدادوگانگی . [ دُن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ، اِ مرکب ) تغایر. مغایرت . اختلاف . دوگونگی . مقابل یگانگی . مقابل وحدت : بر سبوی دوگانگی زن سنگ تا ز خمی برآیدت ده رنگ . اوحدی .و رجوع به دوگ
دوگانیلغتنامه دهخدادوگانی . [دُ ] (ص نسبی ) منسوب به دوگان . دوتایی : من از تو همی مال توزیع خواهم بدین خاصگانت یگانی دوگانی .منوچهری .
دیوانیةلغتنامه دهخدادیوانیة. [ دی نی ْ ی َ ] (اِخ ) لواء. ایالت دیوانیه ، واقع در جنوب عراق مرکزی بر رود حله (شاخه ای از فرات ) جمعیت 12000. در سال 1271 هَ .ق . تأسیس شد. ساکنین آن عرب و شیعه هستند. (از دایرة المعارف فارسی ).<b
حساب دیوانیلغتنامه دهخداحساب دیوانی . [ ح ِ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حساب دولتی : و نسخجات محاسبات عمال و مؤدیان حساب دیوانی کل ولایات ... (تذکرة الملوک چ دبیرسیاقی ص 6).
خط دیوانیلغتنامه دهخداخط دیوانی . [ خ َطْ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط شکسته پرزشت ناخوان مخصوص میرزایان دفتر ایران . (آنندراج ). خط شکسته ٔ اهل دفتر. (غیاث اللغات ) : عمرها مشق جنون هر کس چون مجنون نکرداز خط دیوانی زنجیر سر بیرون نکرد. صائب
علی دیوانیلغتنامه دهخداعلی دیوانی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن ابی محمدبن ابی سعدبن عبداﷲ واسطی ، مشهور به دیوانی و مکنّی به ابوالحسن ، قاری و شاعر بود. در سال 663 هَ . ق . متولد شد. و بسال 743 هَ . ق . در واسط درگذشت . او راست : <span
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی محمدبن ابی سعدبن عبداﷲ واسطی ، مشهور به دیوانی و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی دیوانی شود.
دیوانیةلغتنامه دهخدادیوانیة. [ دی نی ْ ی َ ] (اِخ ) لواء. ایالت دیوانیه ، واقع در جنوب عراق مرکزی بر رود حله (شاخه ای از فرات ) جمعیت 12000. در سال 1271 هَ .ق . تأسیس شد. ساکنین آن عرب و شیعه هستند. (از دایرة المعارف فارسی ).<b
حساب دیوانیلغتنامه دهخداحساب دیوانی . [ ح ِ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حساب دولتی : و نسخجات محاسبات عمال و مؤدیان حساب دیوانی کل ولایات ... (تذکرة الملوک چ دبیرسیاقی ص 6).
خط دیوانیلغتنامه دهخداخط دیوانی . [ خ َطْ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط شکسته پرزشت ناخوان مخصوص میرزایان دفتر ایران . (آنندراج ). خط شکسته ٔ اهل دفتر. (غیاث اللغات ) : عمرها مشق جنون هر کس چون مجنون نکرداز خط دیوانی زنجیر سر بیرون نکرد. صائب
علی دیوانیلغتنامه دهخداعلی دیوانی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن ابی محمدبن ابی سعدبن عبداﷲ واسطی ، مشهور به دیوانی و مکنّی به ابوالحسن ، قاری و شاعر بود. در سال 663 هَ . ق . متولد شد. و بسال 743 هَ . ق . در واسط درگذشت . او راست : <span
الگوی سیاستگذاری بینادیوانیbureaucratic politics modelواژههای مصوب فرهنگستانالگویی که در آن تصمیمگیری از میان گزینههای موجود در سیاست خارجی ازطریق چانهزنی و بدهبستان میان بخشهای مختلف حکومت صورت میگیرد