دیابیدلغتنامه دهخدادیابید. [ دَ ] (معرب ، اِ) و دیابوذ، ج ِ دیبوذ. (منتهی الارب ). رجوع به دیبوذ شود.
دیابتلغتنامه دهخدادیابت . [ ب ِ ] (فرانسوی ، اِ) دولاب . مرض قند. دیابت شیرین . بیماریی که بر اثر کم شدن ترشح أنسولین از سلولهای جزایر لانگرهانس در لوزالمعده بوجود می آید و با زیادی عطش ، زیادی ادرار، کم شدن وزن علی رغم اشتهای زیاد و گاهی خارش و جوشهای چرکی پوست همراه است .بیماری قند به عوامل
ضابطدیکشنری عربی به فارسیافسر , صاحب منصب , مامور , متصدي , افسر معين کردن , فرماندهي کردن , فرمان دادن
ذآبةلغتنامه دهخداذآبة. [ ذَ ب َ ] (ع مص ) ذآبت . مانند گرگ شدن در خبث و دُهاء. || ذُئِب الرجل ؛ در گوسپندان وی گرگ افتاد. (منتهی الارب ). || از گرگ ترسیدن . ترسیدن . رجوع به ذآبت شود.
حجرالکبریتلغتنامه دهخداحجرالکبریت . [ ح َ ج َ رُل ْ ک ِ ] (ع ، اِ مرکب ) دمشقی گوید: حجر کان رطوبة دهنیة فجمد فاذا اصابه حرالنار ذابت و التصق باجسادالاحجار و مازجها فاذا تمکنت النار منه احترقت و احرقها معه و ان کان ذهباً او یاقوتاً. (نخبة الدهر ص 82).
بتلغتنامه دهخدابت . [ ب َت ت ] (ع اِ) طیلسان خز و مانند آن و از این معنی است :من یک ذابت فهذا بتی مصیف مقیظ مشتی . (اقرب الموارد).طیلسان خز و صوف و مانند آن . (آنندراج ). ج ، بُتوت . (ناظم الاطباء): ان الذین طرحوا الخزوز و الحبرات و لبسوا البتوت و النمر
ابوالقاسملغتنامه دهخداابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) محمد المعتمد علی اﷲبن ابی عمرو عبّاد المعتضد باﷲبن الظافر المؤید باﷲ ابی القاسم محمد قاضی اشبیلیه ابن ابی الولید اسماعیل بن قریش بن عبادبن عمروبن اسلم بن عمروبن عطاف بن نعیم اللخمی . از وُلد نعمان بن منذر لخمی . آخرین از ملوک حیره .ابن