ذات،ماهیتessenceواژههای مصوب فرهنگستانآنچه شیء را آن چیزی میکند که هست و با از دست دادنش شیء از آن چیز بودن ساقط میشود
دید محیطیperipheral vision, indirect visionواژههای مصوب فرهنگستاندیدی که در آن محرک در راستای لکۀ زرد شبکیه قرار نمیگیرد
ماتmatte, flat 3واژههای مصوب فرهنگستانویژگی سطحی که برّاقیت آن در زاویۀ 60 درجه در گسترۀ صفر تا ده و در زاویۀ 85 درجه در گسترۀ صفر تا پانزده قرار دارد
ورنی ماتflat varnish, matte varnishواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ورنی که با درصد معینی ماتکننده ترکیب میشود تا در هنگام خشک شدن جلوهای مات بیابد
مسالةدیکشنری عربی به فارسیماده , جسم , ذات , ماهيت , جوهر , موضوع , امر , مطلب , چيز , اهميت , مهم بودن , اهميت داشتن