ذخیرةلغتنامه دهخداذخیرة. [ ذَ رَ ] (اِخ ) نام موضعی است ونوعی از خرما را بدانجا نسبت دهند. (مراصدالاطلاع ).
ذخیرةلغتنامه دهخداذخیرة. [ ذَ رَ ] (ع اِ) الفغده . چیز الفنجیده . پستا. نهاده . برنهاده .یخنی . بئرة. بؤرة. بئیرة. پس انداز. پس اوکند. پس افت . پس افکند. ذُخر. پس انداز. اندوخته . پستائی . چیز نهان کرده . آنچه نگاهداشته شود برای روزی . آن چیز که نگاهداشته شود که وقتی بکار آید. یخنی نهان کرده
ذخیرهفرهنگ فارسی عمیدهر چیزی که برای روز مبادا نگه دارند؛ آنچه آماده سازند برای وقت حاجت؛ پسانداز؛ اندوخته؛ ستنج.
انباردیکشنری فارسی به عربیترسانة , تکتل , حوض , ذخيرة فنية , عرض , قاموس المعاني , قبو , کدس , مخزن , مستودع , منتجع
مخزندیکشنری فارسی به عربیخزان , خزن , دبابة , ذخيرة فنية , قاموس المعاني , قنبلة , مجلة , مخبا , مخزن , مستودع , نافورة , ينبوع