ذعفلغتنامه دهخداذعف . [ ذَ ] (ع ص ، اِ) ذعاف . سم ّساعت . زهر که در ساعت کشد. زهر مطلق . || حیةٌ ذعف اللّعاب ؛ مار در جای کش . مار جابجا کشنده .
ذعفلغتنامه دهخداذعف . [ ذَ ] (ع مص ) زهر دادن . کسی را زهر خورانیدن . زهر در طعام کردن . سم دادن . مسموم کردن . دواخور کردن . چیزخور کردن .
فرهنگ ناشنوایانDeaf cultureواژههای مصوب فرهنگستانزبان و آداب و رسوم و باورهای مشترک جامعۀ ناشنوایان (Deaf community) پیشزبانی که خردهفرهنگی مستقل محسوب میشود
بازیهای جهانی ناشنوایانWorld Games for the Deafواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از رویدادهای ورزشی برای ورزشکاران ناشنوا که به شیوهای مشابه بازیهای المپیک برگزار میشود متـ . المپیک ناشنوایان Deaflympics
ذعافلغتنامه دهخداذعاف . [ ذُ ] (ع ص ، اِ) ذَعف . سم ّ ساعة؛ زهر که در ساعت بکشد یا عام است یعنی زهر مطلق . زهر قاتل . زهر کشنده . (مهذب الاسماء). ج ، ذُعُف . || موت ذعاف ؛ مرگ شتاب . مرگ سریع. موت مُذعِف ؛ مرگ ناگهانی .
مذعفلغتنامه دهخدامذعف .[ م ُ ع ِ ] (ع ص ) موت مذعف ؛ مرگ زودکش . (منتهی الارب ).ذعاف . مرگ سریع. (یادداشت مؤلف ) (از متن اللغة). ذعف . (متن اللغة). موت مهلک سریع. (از اقرب الموارد).
مذعفلغتنامه دهخدامذعف .[ م ُ ع ِ ] (ع ص ) موت مذعف ؛ مرگ زودکش . (منتهی الارب ).ذعاف . مرگ سریع. (یادداشت مؤلف ) (از متن اللغة). ذعف . (متن اللغة). موت مهلک سریع. (از اقرب الموارد).