ذمورانلغتنامه دهخداذموران . [ ذَ ] (اِخ )ذموران و ذالان دو ده اند به صنعاء یمن نزدیک ذمار و گویند خوبروی تر از زنان این دو قریه در یمن نباشد.
ضمرانلغتنامه دهخداضمران . [ ض َ ] (اِخ ) گیاهی است نهایت باریک . (منتهی الارب ). درختی است باریک . (منتخب اللغات ). گیاهی است . (المرصع).
ضمرانلغتنامه دهخداضمران . [ ض َ ] (اِخ ) وادئی است به نجد. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). نصر گوید: ضمران بضم ضاد و فتح ، آن وادئی است بنجد از بطن قوّ. (معجم البلدان ).- ذوالضمران ؛ موضعی است . (معجم البلدان ).
ضمرانلغتنامه دهخداضمران . [ ض ُ ] (اِخ ) سگی است ، یا ماده سگی . (منتهی الارب ). نام سگی است . (مهذب الاسماء).
ضمیرانلغتنامه دهخداضمیران . [ ض َ / ض ُ م َ / ض َم ْ ی َ ] (ع اِ) اسم عربی شاهسفرم است . (فهرست مخزن الادویه ). سپرغم که آن را ریحان و نازبو نیز گویند. (غیاث ) (آنندراج ). آن را ضیمران نیز گویندو شاه اسفرم شیرازی خوانند. آن سبز