ذاهباتلغتنامه دهخداذاهبات . [ هَِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ذاهبة : رکبت مطیةً من قبل زیدعلاهافی السنین الذاهبات .ابوالحسن محمدبن عمر الانباری (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 192).
دعبوثلغتنامه دهخدادعبوث . [ دُ ] (ع ص ، اِ) مأبون که صاحب علت پشت باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
دهبدلغتنامه دهخدادهبد. [ دِ ب َ ] (اِ مرکب ) فرمانروا. شاه . فرمانفرما. (یادداشت مؤلف ). رئیس ده با توجه به معنی قدیم کلمه ٔ ده که به معنی مملکت و کشور بوده است .
ذَهَبَتْفرهنگ واژگان قرآنرفت (مؤنث ، درعبارت "ذَهَبَتْ أَزْوَاجُهُم " چون جمله با فعل شروع شده فعل آن رابا اين که معني جمع مي دهد مفرد مي آوريم)
شاماطهلغتنامه دهخداشاماطه . [ طَ ] (اِخ ) نام دسته ای است از طایفه ٔ خلیف که در حماة سوریه سکونت دارند و دسته های دیگر آن ذهبیات و بوعواد است . (از معجم قبائل العرب بنقل از عشائر الشام ج 2 ص 574).