ذوالفقارلغتنامه دهخداذوالفقار. [ ذُل ْ ف ِ ] (اِخ ) رجوع به ابوالحسن احمد ذوالفقار شود. (معجم المطبوعات ).
ذوالفقارلغتنامه دهخداذوالفقار. [ ذُل ْ ف َ ] (اِخ ) ذوالفقارصاحب ِ فقرات است و فقره هر یکی از مهره های پشت است که ستون فقرات از آن مرکب است و گفته اند که چون بر پشت ذوالفقار خراشهای پست و هموار بود ازینرو او را ذوالفقار گفته اند و مجدالدین در قاموس گوید: و سیف ُ مفَفّر کمعظّم ، فیه حزوز مطمئنّه ع
ذوالفقارلغتنامه دهخداذوالفقار. [ ذُل ْ ف َ ] (اِخ ) سردار ذوالفقارخان سمنانی مربی یغما شاعر جندقی است و یغما مدتی منشی وی بوده و در تاریخ ادبیات ایران می گوید که : یغما زمانی منشی مردی تندخو و هرزه دهان موسوم به ذوالفقارخان سمنانی بود و گویند محض سرگرمی و مشغولیت خاطر و جلب رضای او این غزلیات و ا
ذوالفقارلغتنامه دهخداذوالفقار. [ ذُل ْ ف ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن معبدالحسنی المروزی ملقب به عمادالدین و مکنی به ابی الصمصام . فقیه و محدث و از مشایخ ابن شهر آشوب است . و او از ابی العباس احمدبن علی بن العباس النجاشی کتاب الرجال را روایت کند.
ذوالفقارلغتنامه دهخداذوالفقار. [ ذُل ْ ف ِ ] (اِخ ) نام محلی بحدود شرقی ایران و نقطه ٔ سرحدّی میان ایران و افغان و روس . بشمال غربی پساکوه .
ده ذوالفقارلغتنامه دهخداده ذوالفقار.[ دِه ْ ذُل ْ ف ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربند بخش سربند شهرستان اراک . واقع در 24هزارگزی جنوب باختری آستانه . دارای 245 تن سکنه است . آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ا
ذوالفقار شیروانیلغتنامه دهخداذوالفقار شیروانی . [ذُل ْ ف َ رِ شیر ] (اِخ ) سیدی است فاضل و کامل و معاصر حکیم خاقانی شروانی و فلکی شروانی و جمال الدین اصفهانی . ظهورش در زمان دولت خوارزمشاهیان و نام نامیش سیدقوام الدین حسین بن صدرالدین علی بوده و مداحی یوسف شاه لر که از جانب اباقاخان در خوزستان و غیره حکو
ذوالفقار علیلغتنامه دهخداذوالفقار علی . [ ذُل ْ ف ِ ع َ ] (اِخ ) یکی از شعرای متأخر هندوستان متخلص به مست . او راست تذکره ای حاوی تراجم شعرای کلکتّه و بنارس بنام ریاض الوفاق و آن را بسال 1229 هَ . ق . بپایان رسانیده است و کتب دیگری نیز دارد. و رجوع به احوال و اشعار
برج ذوالفقارلغتنامه دهخدابرج ذوالفقار. [ ب ُ ذُل ْ ف َ ] (اِخ )دهی است از دهستان قل جق بخش شیروان شهرستان قوچان . سکنه آن 162 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
علی ذوالفقارلغتنامه دهخداعلی ذوالفقار. [ ع َ ی ِ ذُل ْ ف َ ] (اِخ ) از قضات مصر و رئیس دادگاه ملی منصورة بود. او راست : رسالة فی شرح اثبات الدیون و التخلص منها، که در سال 1310 هَ . ق . در زمان حیات مؤلف در قاهره به چاپ رسید. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس القوانین
ده ذوالفقارلغتنامه دهخداده ذوالفقار.[ دِه ْ ذُل ْ ف ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربند بخش سربند شهرستان اراک . واقع در 24هزارگزی جنوب باختری آستانه . دارای 245 تن سکنه است . آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ا
ذوالفقار شیروانیلغتنامه دهخداذوالفقار شیروانی . [ذُل ْ ف َ رِ شیر ] (اِخ ) سیدی است فاضل و کامل و معاصر حکیم خاقانی شروانی و فلکی شروانی و جمال الدین اصفهانی . ظهورش در زمان دولت خوارزمشاهیان و نام نامیش سیدقوام الدین حسین بن صدرالدین علی بوده و مداحی یوسف شاه لر که از جانب اباقاخان در خوزستان و غیره حکو
ذوالفقار علیلغتنامه دهخداذوالفقار علی . [ ذُل ْ ف ِ ع َ ] (اِخ ) یکی از شعرای متأخر هندوستان متخلص به مست . او راست تذکره ای حاوی تراجم شعرای کلکتّه و بنارس بنام ریاض الوفاق و آن را بسال 1229 هَ . ق . بپایان رسانیده است و کتب دیگری نیز دارد. و رجوع به احوال و اشعار
ذوالفقارخان دیوانهلغتنامه دهخداذوالفقارخان دیوانه . [ ذُل ْ ف ِ ن ِ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) یکی از امرای سپاه احمدخان ابدالی افغان . رجوع به ص 320 حواشی و توضیحات مجمل التواریخ ابوالحسن بن محمدامین گلستانه چ مدرس رضوی شود.
برج ذوالفقارلغتنامه دهخدابرج ذوالفقار. [ ب ُ ذُل ْ ف َ ] (اِخ )دهی است از دهستان قل جق بخش شیروان شهرستان قوچان . سکنه آن 162 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
ذوالخمارلغتنامه دهخداذوالخمار. [ ذُل ْ خ ِ ] (اِخ ) لقب عمروبن عبدود عامری یکی از شجعان عرب که به روز خندق بدست امیرالمؤمنین علی علیه السلام کشته شد : گه یزدجرد مال و گهی ذوالخمار کش گه زخم درّه دار و گهی ذوالفقار گیر. سنائی .عالمی پر
علی گلپایگانیلغتنامه دهخداعلی گلپایگانی . [ع َ ی ِ گ ُ ی ِ ] (اِخ ) (علیخان ...) ابن ذوالفقار گلپایگانی (جرباذقانی ). رجوع به علیخان جرباذقانی شود.
ذوالفقار شیروانیلغتنامه دهخداذوالفقار شیروانی . [ذُل ْ ف َ رِ شیر ] (اِخ ) سیدی است فاضل و کامل و معاصر حکیم خاقانی شروانی و فلکی شروانی و جمال الدین اصفهانی . ظهورش در زمان دولت خوارزمشاهیان و نام نامیش سیدقوام الدین حسین بن صدرالدین علی بوده و مداحی یوسف شاه لر که از جانب اباقاخان در خوزستان و غیره حکو
ذوالفقار علیلغتنامه دهخداذوالفقار علی . [ ذُل ْ ف ِ ع َ ] (اِخ ) یکی از شعرای متأخر هندوستان متخلص به مست . او راست تذکره ای حاوی تراجم شعرای کلکتّه و بنارس بنام ریاض الوفاق و آن را بسال 1229 هَ . ق . بپایان رسانیده است و کتب دیگری نیز دارد. و رجوع به احوال و اشعار
ذوالفقارخان دیوانهلغتنامه دهخداذوالفقارخان دیوانه . [ ذُل ْ ف ِ ن ِ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) یکی از امرای سپاه احمدخان ابدالی افغان . رجوع به ص 320 حواشی و توضیحات مجمل التواریخ ابوالحسن بن محمدامین گلستانه چ مدرس رضوی شود.
ده ذوالفقارلغتنامه دهخداده ذوالفقار.[ دِه ْ ذُل ْ ف ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربند بخش سربند شهرستان اراک . واقع در 24هزارگزی جنوب باختری آستانه . دارای 245 تن سکنه است . آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ا
برج ذوالفقارلغتنامه دهخدابرج ذوالفقار. [ ب ُ ذُل ْ ف َ ] (اِخ )دهی است از دهستان قل جق بخش شیروان شهرستان قوچان . سکنه آن 162 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
علی ذوالفقارلغتنامه دهخداعلی ذوالفقار. [ ع َ ی ِ ذُل ْ ف َ ] (اِخ ) از قضات مصر و رئیس دادگاه ملی منصورة بود. او راست : رسالة فی شرح اثبات الدیون و التخلص منها، که در سال 1310 هَ . ق . در زمان حیات مؤلف در قاهره به چاپ رسید. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس القوانین