ذوالنجیللغتنامه دهخداذوالنجیل . [ ذُن ْ ن ُ ج َ ] (اِخ ) موضعی است از مضافات ینبع و مدینة. کثیر گوید:و حتی اجازت بطن ساس و دونهادعان فهضبا ذی النجیل فینبع.(نقل از المرصع خطی ).
ذوالنجللغتنامه دهخداذوالنجل . [ ذُن ْ ن ُ ] (اِخ ) قریه ایست در راه کوفه بمکه و بدانجا آبی شور است . (المرصع).
ذوالنزللغتنامه دهخداذوالنزل . [ ذُن ْ ن ُ زُ ] (ع ص مرکب ) ذوالبرکة. || دارای سفره ٔ مهمانی . خداوند خوان گسترده .