بدوانلغتنامه دهخدابدوان . [ ب َ دَ ] (ع اِ) رأی نو، گویند: هو ذوبدوان ، وفی الحدیث : السلطان ذوعَدَوان و ذوبدوان ؛ ای لایزال یبدو له رأی جدید. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
ذوعدوانلغتنامه دهخداذوعدوان . [ ع َ دَ] (ع ص مرکب ) ذئب ذوعدوان ؛ گرگ که بر مردم دود و حمله آرد. و در مثل است : السلطان ذوعدوان و ذوبدوان .