ذورور. [ ذَ وَ وَ ] (ع ص ، اِ) چیز اندک . هیچ : ما اعطاه ذوروراً؛ ای شیئاً.
داروگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) داروساز. رجوع به داروساز شود.
داروساز؛ داروفروش.
ضارور. (ع اِ) نیاز. حاجت . || تنگی . || (ص ) تنگ . (منتهی الارب ).
عطار
apothecary