ذوهمانلغتنامه دهخداذوهمان . [ ذَ هََ ] (اِخ ) در البیان والتبیین آمده است : و قیل لذوهمان : ما تقول فی خزاعة؟ قال : جوع و احادیث . (البیان والتبیین ج 1 ص 22).
دومانلغتنامه دهخدادومان . (ترکی ، اِ) در لهجه ٔ قزوین هوای مه آلود است . || طوفان . (یادداشت مؤلف ).
دومانلغتنامه دهخدادومان . [ دَ وَ ] (ع اِمص ) دوماء. گرد چیزی بر گردیدن مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
دوگمانیلغتنامه دهخدادوگمانی . [ دُ گ ُ ] (حامص مرکب ) شک و تردید. (یادداشت مؤلف ) : دشمن را به استمالت بدست آوردن خوارتر که به مقاتلت از بیخ برکندن که استیصال دوگمانی بود و پیوستن و وصال تن آسانی . (راحةالصدور راوندی ).