دانونلغتنامه دهخدادانون . (اِ) نامی که بهمه ٔ فلیپوآها دهند و ریشه ٔ آن خام یا پخته خورده شود. (دزی ج 1 ص 420).
دیونینلغتنامه دهخدادیونین . [ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) «کلریدرات دثیل مرنین » گردی است سفید بی بو کمی تلخ و بخوبی در آب حل میشود آثار آن از راه معده پس از ده تا پانزده دقیقه ظاهر میشود و 4 تا 5 ساعت ادامه می یابد. در درجه ٔ اول مسک
تذؤنلغتنامه دهخداتذؤن . [ ت َ ذَءْ ءُ ] (ع مص ) گیاه ذؤنون چیدن . (منتهی الارب ). رجوع به تذاؤن شود.
فعرلغتنامه دهخدافعر. [ ف َ ] (ع مص ) خوردن فعاریر ریزه را که گیاهی است و آن را ذؤنون نیز نامند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ثعرورلغتنامه دهخداثعرور. [ ث ُ ] (ع اِ) مرد کوتاه . || سرطرثوت و بر آن . || بر گیاه ذؤنون . || بیخ پیاز دشتی . || خیار کوچک . || دستنبویه . || ثؤلول . زگیل . || چیزی مانند سر پستان که بر غلاف ایر اسب می باشد. ج ، ثعاریر.