ذوی الالبابلغتنامه دهخداذوی الالباب . [ ذَ وِل ْ اَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) صاحب خردان . خردمندان : و کتاب ذوی الالباب با لشکری گزیده از رجال تراکمه ... مرتب داشت . (وصاف ص 178).
دوءلغتنامه دهخدادوء. [ دَ ] (ع مص ) بیمار گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). داء. (ناظم الاطباء). دردمند شدن . (دهار). رجوع به داء شود.
دوژلغتنامه دهخدادوژ. (اِ) نجاست . || فضله ٔ لکلک . (ناظم الاطباء). دوزه . || بن لاک . براز. لاک مصفی . دوزه . || خرطوم مگس و جز آن . (ناظم الاطباء).
ابن حمارهلغتنامه دهخداابن حماره . [ اِ ن ُ ح ِ رَ ] (اِخ )ابوالحسن احمدبن محمدبن حماره ٔ کاتب . از افاضل کُتّاب بود و او صحبت ادباء بزرگ دریافت . او راست : کتاب امتحان الکُتّاب و دیوان ذوی الألباب و کتاب الرسائل .
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حماده ٔ کاتب . مکنی به ابوالحسن . او یکی از افاضل کتاب و صاحب تصانیف است و درک صحبت ادبا کرده است . او راست : کتاب امتحان الکتاب و دیوان ذوی الالباب . کتاب شحذالفطنة. کتاب الرسائل .
اذهبلغتنامه دهخدااذهب . [ اَ هََ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از ذهاب . برنده تر:5 مر رسول اﷲ (ص ) علی نسوة... فقال یا معشرالنساء مارأیت نواقص عقول و دین اذهب بعقول ذوی الألباب منکن ّ. (مکارم الأخلاق طبرسی ).
مصطفیلغتنامه دهخدامصطفی . [ م ُ طَ فا ] (اِخ ) ابن پیر محمد، معروف به عزمی زاده و بستان افندی . از علما و نویسندگان ترک بود و به سال 1040 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 - نجاةالاحباب و تحفة ذوی الالباب . <span class="hl" dir="l
علی دادسیلغتنامه دهخداعلی دادسی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی القاسم بن ابراهیم بن علی بن محمد دادسی مغربی . وی در حدود سال 1075 هَ .ق . درگذشت . او راست : 1 - بدایةالطلاب فی علم وقت الیوم و الحساب ، که بعداً خود آن را شرح ک
ذویلغتنامه دهخداذوی . [ ذَ ] (ع اِ) ج ِ ذودر حال اضافه : مررت برجال ذوی مال ؛ گذشتم بمردانی خداوندان مال . ذوی الارحام . خداوندان قرابت نسب . ذوی الحقوق . صاحبان حق . ذوی العقول . خردمندان . صاحب خردان .
ذویلغتنامه دهخداذوی . [ ذُ ی ی ] (ع مص ) ضعیف و پژمرده شدن . پژمردن . (تاج المصادربیهقی ). پژمریدن ، چنانکه تره . پلاسیدن . پژمرده شدن . (زوزنی ).
ذویلغتنامه دهخداذوی . [ ذِ وا ] (ع اِ) گوسفندان ریزه . || پوست های حب انگور. (عن ابن الاعرابی ). و در تاج العروس آمده است : الذوی کالی ، النعاج الصغار و نص ابن الاعرابی الضعاف و لکنه مضبوط بفتح الذال ضبط القلم کما فی نسخة المحکم بخط الارموی .
روذویلغتنامه دهخداروذوی . [ ذَ ] (اِخ ) ابراهیم بن احمدبن منصور شیرازی روذوی مکنی به ابواسحاق . وی از علی بن محمد زیادآبادی و فضل بن عباس و جز آن دو، روایت کرد و بسال 318 هَ .ق . درگذشت . (از انساب سمعانی ).
روذویلغتنامه دهخداروذوی . [ ذَ ] (ص نسبی ) نسبت است به روذویه که نام یکی از اجداد ابواسحاق ابراهیم بن احمد شیرازی است . (از انساب سمعانی ). رجوع به روذویه شود.
مذویلغتنامه دهخدامذوی . [ م ُذْ ] (ع ص ) گرما که پژمراند تره را. (آنندراج ). ذوی النبت ، ذبل : و اذواه الحر، أذبله . (متن اللغة). نعت است از اذواء.
ذویلغتنامه دهخداذوی . [ ذَ ] (ع اِ) ج ِ ذودر حال اضافه : مررت برجال ذوی مال ؛ گذشتم بمردانی خداوندان مال . ذوی الارحام . خداوندان قرابت نسب . ذوی الحقوق . صاحبان حق . ذوی العقول . خردمندان . صاحب خردان .