داعبلغتنامه دهخداداعب . [ ع ِ ] (ع ص ) آبی که برجهد در جریان . || مزاح کننده . لاعب با مزاح . (منتهی الارب ).
ذاهبلغتنامه دهخداذاهب . [ هَِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ذهاب . رونده . برونده . شونده . بشونده . || درگذرنده . || طویل الذاهب ، بسیاردراز. ج ، ذاهبون . ذاهبین .
ذاهبلغتنامه دهخداذاهب . [ هَِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ذهاب . رونده . برونده . شونده . بشونده . || درگذرنده . || طویل الذاهب ، بسیاردراز. ج ، ذاهبون . ذاهبین .
متشردلغتنامه دهخدامتشرد. [ م ُ ت َ ش َرْ رِ ] (ع ص ) پراکنده و منتشر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || گریزانیده . (ناظم الاطباء). رمیده . || رونده .ذاهب . (فرهنگ فارسی معین ) (از ذیل اقرب الموارد).
اتویلغتنامه دهخدااتوی . [ اَ وا ] (ع ن تف ) مهلک تر.- امثال : اتوی من دین ؛ و انما قیل ذلک لان ّ اکثر الدّیون هالک ذاهب .اتوی من سلف ؛ السلف و السلم واحد و هما ما اسلف من طعام او غیره . (مجمع الامثال ).