رابیةلغتنامه دهخدارابیة. [ ی َ ] (ع اِ) بلندی . پشته . و زمین بلند. (غیاث اللغات ). || (ص ) فزونی . قال اﷲ تعالی : فاخدهم اخذة رابیة (قرآن 10/69)؛ ای زایدة شدیدة. (آنندراج ) (منتهی الارب ).
چرابهلغتنامه دهخداچرابه . [ چ َ ب َ / ب ِ ] (اِ) قیماقی که بر روی شیر بندد. (برهان ) (آنندراج ). سرشیر که بر روی شیر بندد. (ناظم الاطباء). چربی روی شیر. سرشیر. قیماغ .
روبعلغتنامه دهخداروبع. [ رَ ب َ ] (ع ص ) ضعیف و فرومایه . (منتهی الارب ). ناتوان و پست . (از اقرب الموارد). || ناقص الخلقة. (لسان العرب ) (از معجم متن اللغة).
روبهلغتنامه دهخداروبه . [ ب َه ْ ] (اِ) همان روباه باشد که جانوری است دشتی و به حیله گری مشهور است . (آنندراج ). روباه . (ناظم الاطباء). مخفف روباه . رجوع به روباه شود : چنانکه اشتر ابله سوی کنام شده ز مکر روبه و زاغ و ز گرگ بی خبرا. رودکی
روبهیلغتنامه دهخداروبهی . [ ب َ ] (حامص ) حیله گری . مکاری . نیرنگ بازی : بیمار روزگار هم از اهل روزگارروی بهی ندید که جز روبهی ندید. خاقانی . || ترسویی . جبن . جبان بودن : جور مکن که حاکمان جور کنند بر ر
رابعلغتنامه دهخدارابع. [ ب ِ ] (اِخ ) یکی از سلاطین پنجگانه ٔ مدیان است که بنی اسرائیل را بقتل رسانیدند. (قاموس کتاب مقدس ).
طرابیةلغتنامه دهخداطرابیة. [ طَ ب ِ ی َ ] (اِخ ) از نواحی حوف مصر است و ذکر آن در اخبار آمده است . (معجم البلدان چ مصر ج 6 ص 34).
طرابیةلغتنامه دهخداطرابیة. [ طُ ب ِ ی َ ] (اِخ ) شهرستانی است به مصر، یا آن ضرابیه است . (منتهی الارب ).
غرابیةلغتنامه دهخداغرابیة. [ غ ُ بی ی َ ] (اِخ )یکی از فرق نه گانه از فرقه ٔ ثالثه ٔ شیعه باشند از غلات ، و ایشان گویند علی بن ابی طالب به زاغ ماند. (بیان الادیان ). صاحب الفرق بین الفرق گوید: غرابیه گروهی هستند که گفتند خدای بزرگ و ارجمند جبرئیل را به مژده ٔ پیغمبری به سوی علی فرستاد و او در ر