رازیسلغتنامه دهخدارازیس . (اِخ ) ژرژ سنت آن . شوالیه درجه ٔ اول او راست : التقدمة الزکیه لتعلیم اللغة الفرنساویة و الترکیة. (بطرسبرغ 1828 - 1829 م . جزء 2) (از معجم المطبوعات ).
پرازیسلغتنامه دهخداپرازیس . [ ی ِ ] (اِخ ) یکی از بلاد لاکونیا بود که مردم اطینه در سال دوم جنگهای پلوپونزوس آنرا ویران کردند. (تمدن قدیم فوستل دُکولانژ).
گرازشلغتنامه دهخداگرازش . [ گ ُ زِ ] (اِمص ) از گرازیدن . خرامیدن . عمل گرازیدن . رجوع به گرازیدن شود.
راجزلغتنامه دهخداراجز. [ ج ِ ] (اِخ ) از شاعران مشهور عرب بود که در روزگار ولیدبن عبدالملک (86 - 96 هَ . ق .) می زیست یاقوت درباره ٔ وی آرد: دکین بن رجاء الفقیمی راجز مشهور بر ولیدبن عبدالملک وارد شد، در حالی که برای رفتن بمس
راجزلغتنامه دهخداراجز. [ ج ِ ] (اِخ ) اسم یک کارخانه فرنگی است که بهترین چاقو و کارد و قیچی را میسازد. (فرهنگ نظام ). || چاقوی راجز؛ یا چاقویی که در کارخانه ٔ مذکور ساخته شده باشد.
پرازیسلغتنامه دهخداپرازیس . [ ی ِ ] (اِخ ) یکی از بلاد لاکونیا بود که مردم اطینه در سال دوم جنگهای پلوپونزوس آنرا ویران کردند. (تمدن قدیم فوستل دُکولانژ).