خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
راز
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) مطلب پوشیده ، امر پنهان .
-
راز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = رز: رنگ ، لون .
-
راز
فرهنگ فارسی معین
[ معر. ] (اِ.) 1 - یکی از آلات بنایان ج . رازه . 2 - گلکار، طیان .
-
جستوجو در متن
-
سر
فرهنگ فارسی معین
(س رُ) [ ع . ] (اِ.) راز.
-
لو
فرهنگ فارسی معین
(لُ) (اِ.) دام ، تله (این کلمه به تنهایی کاربرد ندارد.) ؛ ~ دادن راز کسی را فاش کردن مشت کسی را باز کردن . ؛ ~رفتن گرفتار شدن به دلیل برملا شدن راز.
-
تناجی
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص ل .) با هم راز گفتن .
-
بطانه
فرهنگ فارسی معین
(بِ نِ) [ ع . بطانة ] ( اِ.) 1 - دوستی بی آلایش . 2 - راز نهانی . 3 - محرم راز و اسرار. 4 - آستر.
-
آب دهان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص مر.) دهن لق ، کسی که راز نگه دار نیست .
-
پنهان
فرهنگ فارسی معین
(پِ) [ په . ] 1 - (ق .) ناپیدا، پوشیده . 2 - (اِ.) راز، سرّ.
-
چاویدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - نالیدن . 2 - راز و نیاز عاشقانه کردن .
-
درز کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) (عا.) فاش شدن راز یا خبر.
-
مناجات
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . مناجاة ] (مص ل .) راز و نیاز کردن با خداوند.
-
مناجی
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِ فا.) مناجات کننده ، راز و نیاز کننده .
-
پوست باز کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص ل .) 1 - پوست کندن . 2 - راز دل را گفتن .